maman&nini

سلام دختر قشنگم ببخشید که مامان زود تر برات مطلب جدید نذاشته .توی این مدت چند صفحه ای برات توی دفتر خاطراتم نوشتم . امروز مامان 38هفته و 2 روزه تو را توی دلش احساس می کنه توی این مدت همه اش به تو فکر می کنم همش از خدا میخوام سالم وزيبا وخوش خلق و عاقبت به خیر باشی  عزیز دلم ...همین الان یه تکون حسابی تو دلم خوردی. .خوشگل مامان. .. میخوام بدونی که تو دختر نازنین ما هستی ومن وبابا از داشتنت خیلی شاد و شکر گذاریم دیگه حسابی مشتاق دیدنت شدیم. .از خدا میخوام بتونم تو را سالم وآسون به دنیا بیارم آخرین باری که رفتیم سونو خانم دکتر بهم گفت تو یه دختر سالم و رسیده وتپل مپلی. ..از اون روز دیگه دل تو دلم نیست که ببینمت عزیزم. .من از ...

اینجا فقط 7.5سانت بودی مامانی این اولین باری بود که مامان شما را دید  ...

سحر روز شنبه 21تیر93و14رمضان 1435 خدا  بهترین هدیه عمرم را بهم داد و بهم خبر داد که تو را توی دلم افریده اینقدر من و بابایی از فهمیدن این خبر خوشحال شدیم که خدا میدونه.بابایی حسابی هیجان زده شده و هی راه  میره منم اینقدر خوشحالم که اصلا نمیدونم چیکار کنم .اخه ما عاشق نی نی بودیم و خدای مهربونم به ما یه نی نی گل داده.   ...

سلام عزیزم، کوچلوی خوشگلم که نمیدونم پسری یا دختر و نمیدونم دقیقا کی خدا تورو به ما میده. امروز یکم فروردین سال 1393 است و من و بابایی این روزها دقیقا حالمون مثل شخصیتهای بازی سیمز است که بعد از یه مدت که کنار هم زندگی میکنن هوس نی نی میکنند و اینقدر دلمون نی نی میخواد که اصلا بعید نیست مثل همونا تو بازی سیمز پشتی های خونه رو بغل کنیم و قربون صدقشون بریم. الان که من و بابایی داریم برای تو این مطلب رو مینویسیم خیلی ذوق میکنیم و دلمون میخواد خدا هرچه زودتر تورو به ما ببخشه. ...